نخستین گلزار مکتوب شهدا

برای همکلاسی ام – دفتر اول؛ مناجات و والدین

در یک نگاه

«این وصیت‌نامه‌هایی که امام می‌فرمودند بخوانید، من به این توصیه‌ی ایشان خیلی عمل کرده‌ام. هرچه از وصیت‌نامه‌های همین بچه‌ها به دستم رسیده  ـ یک فتوکپی، یک جزوه ـ غالباً من این‌ها را خوانده‌ام. چیزهای عجیبی است. ماها واقعاً از این وصیت‌نامه‌ها درس می‌گیریم. این جا معلوم می‌شود که درس و علم و علم الهی، بیش از آنچه که به ظواهر و قالب‌های رسمی وابسته باشد، به حکمت معنوی ـ که ناشی ازنورانیت الهی است ـ وابسته است. آن جوان خطش هم به زور خوانده می‌شود؛ اما هرکلمه‌اش برای من و امثال من، یک درس و یک راهگشاست و من خودم خیلی استفاده کرده‌ام. در بسیاری از موارد، به پدر و مادرشان می‌نوشتند که ما از این جا دل نمی‌کَنیم. این جا بهشت است و زندگی این جاست. مثلاً در جواب این که مادرش نوشته بود: پسرم! زودتر بیا، یا به ما خبر بده، می‌گوید اصلاً آن جا زندگی نیست. زندگی این جاست. این همان معنویت بود. وقتی معنویت هست، دل‌ها مجذوب آن می‌شود. وقتی دل‌ها مجذوب شد، نیروها به دنبال دل‌ها و اراده‌ها حرکت می‌کند. وقتی این طور شد، بزرگ‌ترین قدرت‌ها نمی‌توانند یک ملت را شکست بدهند. برادران! این واقعیت در ایران اتفاق افتاد. بزرگ‌ترین قدرت‌های دنیا نتوانستند ایران را شکست بدهند.» ۱۳۷۰/۶/۲۷

شناسنامه

برای همکلاسی‌ام – وصایای شهدای دانش‌آموز استان قم – دفتر اول: مناجات – والدین
علیرضا صداقت
ناشر: نشر هدی
جلد اول/ چاپ اول ـ قم
شمارگان: ۲۰۰۰ نسخه
طراح جلد و صفحه‌آرا: سیدمصطفی شفیعی
قیمت: ۴۵۰۰ تومان
شابک: ۷ ـ ۳۸ ـ ۶۵۷۴ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸
نشانی مرکز پخش: قم ـ ۴۵متری ۱۵ خرداد ـ ۱۸ متری سوم خرداد ـ کوچه ۱ ـ پلاک ۴۵

تماس: آقای صداقت ۰۹۱۲۲۵۱۵۰۴۹

فهرست

مقدمه ۹
دفتر مناجات ۱۷
• ستایش ۱۹
• فقط خدا ۳۱
• نیایش ۴۵
دفتر والدین ۷۳

مطالعه بخشی از کتاب

——– صفحات ۴۱ و ۴۲ ——–

شهیدعبدالله ‌مهرورز: دبیرستان صدوق ـ ۱۷ ساله
تنها نصیحتم به پدران و مادران این است که سدّ راه فرزندان‌شان که برای «الله» کار می‌کنند نشوند؛ زیرا در پیش خدای خود مسئولند.

شهیدمحسن آبکار: آیت الله کاشانی ـ ۱۷ ساله
همیشه و در هر حال به یاد خدا باشید و تنها به خدا توکل کنید و هیچ پیروزی شما را مغرور نکند و پیوسته به امامان معصوم توسل بجویید که آنان واقعاً به گردن ما حق دارند.

شهیدحسن علی‌بابایی: ۱۶ ساله
خدا و امام زمان و نایب بر حق او را به یاری می‌طلبم و از او می‌خواهم که هدایتم کند.

شهیدمحمدصادق ‌منصوریان: دبیرستان صدوق ـ ۱۸ ساله
همیشه به یاد الله باشید تا شیطان نتواند نزدیک شما گردد.

شهیدعلی ‌گل‌وردی: دبیرستان صدر ـ ۱۹ ساله
سعی کنید اعمال‌تان برای خدا باشد و هر لحظه به یاد آخرت باشید و فردا را قیامت فرض کنید و ببینید که آیا توشه‌ای همراه خود دارید؟

شهیدمرادعلی ‌علایی‌کنده: ۱۳ ساله.
هر قدمی که بردارم و هر گلوله‌ای که به طرف دشمن شلیک کنم و قلب سیاهش را هدف سازم، خدا را به یاد آورم و هر گلوله‌ای که به تنم بخورد با یاد خدا دردش را که شیرین‌تر از شکر است، تحمل می‌کنم. به خدا که قبل از کشته شدنم اگر می‌دانستم که در هنگام کشتنم هزار تکه‌ام خواهند کرد و هر تکه‌ام را در آتش خواهند سوزانید و بعد از آن خاکستر مرا به باد خواهند داد و بعد از من، خانواده‌ام را به اسارت خواهند آورد، باز هم از صراط مستقیم که خدایم به آن هدایتم فرموده، برنگشته و در خاموشی نخواهم ماند.

شهیدسیدجواد کربلایی‌حسینی: دبیرستان هدایتی ـ ۱۹ ساله
ای عزیزان! آنچه هر روزگار بر ایمان اتفاق می‌افتد چه از مصائب و سختی‌ها و چه از خوبی‌ها و زیبایی‌ها همه و همه نازل شده از سوی خداست.
اگر مادری داغدار و بچه‌هایی یتیم و خواهرانی غمگین می‌شوند و اگر انسان به خواسته خود می‌رسد همه از جانب خداست و باید در همه حال سپاسگزار و شکرگزار خداوند باشیم و کسی سپاسگزار است که در برابر سختی‌ها و رنج‌ها مقاومت کرد و پیروز شود.

شهید خسرو کاوندی: ۱۸ ساله
من همان طورکه می‌دانید به جبهه رفتم و خودم را به خدای بزرگ سپردم و توکل به خدا کردم و از این که از شما دور شده‌ام ناراحت هستم و از طرفی خوشحالم.


نظر خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در حال بارگذاری