عالم مجاهد شهید آیتالله «محمدصادق صدوق گلپایگانی»، از جمله روحانیون آگاه، پرشور و خستگیناپذیر نهضت امام خمینی(ره) بود که در راه زمینهسازی انقلاب اسلامی بسیار کوشید. وی در ایام خفقان دوره ستمشاهی با صراحت بیان و شجاعت کمنظیرش به ارشاد و روشنگری مردم پرداخت. این شهید بزرگوار بعد از رحلت آیتالله العظمی بروجردی(ره) در قم، شهرستانها و در سایر مراکز تبلیغی بارها از امام خمینی(ره) به عنوان بهترین جانشین معظم له یاد میکرد و احکام و بیان مسایل شرعی را بر اساس رسالهی ایشان بیان مینمود تا آن که توسط ساواک دستگیر و به زندان قصر تهران منتقل شد. در آنجا بر اثر شکنجههای مخوف مأموران ساواک، غریبانه و مظلومانه به فیض شهادت نایل آمد. رژیم طاغوت پهلوی برای جلوگیری از رسوایی هر چه بیشتر این فاجعه، حاضر به تحویل پیکر پاکش به خانواده نشد و تاکنون مزار این مجتهد شهید، بینشان است.
مجتهد بینشان؛ زندگینامه و خاطرات شهید آیتالله محمدصادق صدوق گلپایگانی
تدوین: محمدرضا صدوق
ویرایش: علیرضا صداقت
ناشر: نشر هدی
چاپخانه: چاپ زیتون
طراح جلد و صفحهآرا: غدیرنگار (GhadirNegar.ir)
نوبت و سال چاپ: دوم – آبان ۱۳۹۴
شمارگان: ۱۵۰۰ جلد
قیمت: ۷۰۰۰ تومان
شابک: ۸-۶۰-۶۵۷۴-۶۰۰-۹۷۸
این کتاب با حمایت اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم به چاپ رسیده است
و کلیه حقوق مادی و معنوی آن متعلق به این اداره کل می باشد.
نشانی: قم ـ خیابان شهیدان فاطمی، کوچه شماره ۱،
اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
تماس: ۰۹۱۲۲۵۱۵۰۴۹ آقای صداقت و ۰۹۱۹۲۹۵۵۷۴۶ آقای صدوق
مقدمه ۹
سپاسگزاری ۱۱
زندگینامه ۱۵
در کلام دیگران ۲۱
آیتالله دکتر سیدهاشم بطحاییگلپایگانی ۲۳
دکتر محمدباقر صدوق ۲۵
حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد رهنمائی ۲۶
آیتالله محمدحسن فاضلگلپایگانی ۲۷
حاجنصرالله هادی ۲۷
مهندس علیاصغر علیشاهی ۲۸
حاج محمدتقی سامی ۲۸
حاج عربعلی علیشاهی ۲۹
حاج محمدتقی هادی ۲۹
حاجاحمدرضا سخایی ۳۰
حاج علیاکبر علیشاهی ۳۰
حاج کریم سخایی ۳۱
حاج مرتضی هادی ۳۱
حاج عباسعلی سامی ۳۲
حجتالاسلام و المسلمین حسنعلی آهنگران ۳۲
حاج حسینعلی زالی ۳۳
فاطمه شاه محمدی ۳۳
خاطرات ۳۵
اهل روضه ۳۷
درسهای مشکل ۳۸
عالم عامل ۳۹
فعالیت اجتماعی ۴۰
راهاندازی قنات ۴۱
توصیه به درس ۴۳
اجازهی علما ۴۴
اهل نظر ۴۵
توجه به همنوع ۴۶
اخلاص عمل ۴۷
تبلیغ ۴۸
پای برهنه ۴۹
کمک در منزل ۵۰
دو ویژگی بارز ۵۱
تأسیس غسالخانه ۵۲
صریح اللهجه ۵۳
هیچ پولی جمع نمیشد ۵۴
عن قریب است عزیزان که ورق برگردد ۵۵
تدریس ۵۶
تلمبهی آب ۵۷
اشکال در درس ۵۹
امام جماعت ۶۰
کتاب زیاد ۶۱
حرف حق ۶۲
ذکر خیر ۶۳
تبلیغ مؤثر ۶۴
دائمالوضو ۶۵
ظرف ترشی ۶۶
بیمسامحه ۶۷
اساتید ایشان ۶۸
ادای وظیفه ۶۹
دستگیری ۷۰
اشکال اساسی در درس ۷۱
مهماننوازی ۷۲
اخلاق نیکو و مردمی ۷۳
حادثهی باغ منگتو ۷۵
حرفهای خطرناک ۷۸
فضل پدر ۷۹
مهماندوست ۸۱
حق با صدوق ۸۲
کمک به کشاورزان ۸۳
این کار گناه است ۸۴
مریضی من ۸۵
پاپوش ۸۶
سرباز امام ۸۷
غذای زندان ۸۸
جانشین آیتالله ۸۹
آگاه به زمان ۹۰
هدیه طلبگی ۹۱
این جای شما نیست ۹۲
دیدار در زندان قم ۹۳
انتقال به تهران ۹۴
صدوق خودمان ۹۵
شکنجه در زندان ۹۶
ترس رژیم ۹۷
عکس امام خمینی ۹۸
قطع شهریه ۹۹
ملاقات در زندان قصر ۱۰۰
خبر شهادت ۱۰۲
مراسم ختم ۱۰۳
گلواژههای شهید ۱۰۵
ضمائم ۱۰۹
——– صفحات ۵۹ تا ۶۱ ——–
اشکال در درس
ایشان از مستشکلین معروف حضرت آیتالله العظمی بروجردی(ره) بود. از فعالان درس حضرت امام خمینی(ره) بود. کسی نبود که صرفاً بیاید سر درس بنشیند. کسی بود که از پیش مطالعه میکرد. وقتی سر درس میرفت، درس را میفهمید و حضور فعال در کلاس داشت. قدرت این را داشت که از استاد سؤال کند. قدرت سؤال کردن، یک ارزش علمی است. هر کس در هر درس نمیتواند سؤال کند؛ آن هم سؤالاتی که استاد را به جواب دادن مجبور کند. گاهی یک سؤالاتی را بعضیها میپرسند که خیلی مهم نیست و استاد میگوید: «بعداً جوابت را میدهم!» اما یک وقتی سؤالی است که استاد آن را جدّی میگیرد. وقتی استاد روی سؤال کسی میایستد، معلوم میشود آن شخص خوب درس را فهمیده و درک کرده است. وقتی مطلب از دهان استاد خارج میشد، تا ته مطلب را میخواند. به همین جهت میتوانست سؤال کند.
امام جماعت
به یاد دارم یک موقعی میخواستند شهید صدوق را برای امامت جماعت معرفی کنند. آیتالله صدرا که ایشان پیششان درس حوزه میخواند و از بستگان مادرش بود، به مسجد روستای تیکن آمدند و ایشان را به مردم روستا معرفی کرد.
شهید صدوق را جلو برد و خودش هم به ایشان اقتدا کرد. نماز را به امامت شهید صدوق خواندیم. از آن روز به بعد شهید صدوق امام جماعت و روحانی روستای تیکن شد. در آنجا منبر میرفت. منبرهای پرشور و خوبی داشت. یک روز همسرم گفت: «خوب است در خانه روضه بگیریم» من هم قبول کردم و ازشان خواستم که تشریف بیاورند منزل ما و روضهای بخوانند. ایشان هم با توجه به اینکه از آبادی دیگری آمده بودند تا وی را برای روضه به آنجا ببرند، با آنها نرفت و به منزل ما آمد و روضهی بسیار خوبی هم خواند.
کتاب زیاد
شهید صدوق مجتهد بود. کتابهای زیادی داشت. چون پدرش هم روحانی بزرگی بود، کتابها از او بهاش ارث رسیده بود. خودش هم کتابهایی تهیه کرده بود. در آن زمان ایشان کتابخانهی خوبی در منزل داشت و اجازه میداد دیگران از آن کتابخانه استفاده کنند.