ویژه نامه گرامیداشت شکست محاصره و آزادسازی سوسنگرد و شهید زین الدین، سرداران، امیران، فرماندهان و شش هزار شهید استان قم
دریافت (646)
| حجم 10.3 MB
حضور شما در خیابانهای شهرتان، به مردم شهرهاى دیگر درس داد؛ راه را به آنها نشان داد؛ فهمیدند باید وارد میدان شوند، …
اما این عملیات پیروزمندانه چند نکته جالب دارد که مهمترین آنها صدور فرمان امام خمینی(ره) در روز ۲۵ آبان ماه یعنی یک روز قبل از آزادسازی سوسنگرد بود که …
خبر رسید که بچهها آذوقه ندارند. آنها گفتند: ما آذوقه نداریم؛ اما سوپر مارکتهای خود شهر که مال مردم است و آنها در مغازهها را بسته و رفتهاند، یک چیزهایی دارد و بعضیها میگویند برویم از اینها استفاده کنیم تا از گرسنگی رها شویم؛ لکن ما حاضر نیستیم؛ …
آگاه باشید همانا خمینی ذخیره خداست برای شیعه… دعا کنید [و] با تضرّع از خداوند بقای امام خمینی را بخواهید…
یکبار از تهران به قم آمده بودم. آن زمان بنزین کوپنی بود. چون محمد فرمانده بود، کوپن بنزین زیادی در اختیارش بود. وقتی میخواستم به تهران برگردم، رو به من کرد و گفت: «داداش! حالا که داری میری، ماشینات بنزین داره؟» …
او هم با وجود خستگی از مأموریت قبلی، بیدرنگ میپذیرد و راهی مأموریت جدید میشود. …
گفت: «پدر! ازت خواهشی دارم!» گفتم: «بگو» گفت: «من دعا میکنم، شما آمین بگید!» زیر لب چیزهایی زمزمه کرد و من هم گفتم: «خدایا! خواستههایش رو استجابت کن!» ابوالفضل گفت: «ان شاءالله!» بعد ادامه داد: «پدر! دوست دارم در مراسم شهادتم با اون صدایی که همیشه در گوشم طنیناندازه برام بخونی!»
یک نگاه به دور و برش کرد. از موتور پیاده شد و آن را روی جک گذاشت و بالای آن رفت و فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر … اشهد ان لا اله الا الله … نه وقت اذان ظهر بود و نه اذان مغرب. هر کس آقا مجید رو نمیشناخت غش غش میخندید …
آن ساواکی هم بدون هیچ مقدمهای گلولهای را شلیک میکند که گلوله دقیقاً از قفل در عبور میکند و به پشت مادرم اصابت میکند و از پهلوی او خارج میشود. شدت گلوله به حدی بود که قسمت عمیقی از پشت و پهلوی مادرم را سوراخ کرده بود.
ما حسینوار وارد صحنه جنگ شدیم و حسینوار میجنگیم و حسینوار به شهادت میرسیم…