گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است…
خبر رسید که بچهها آذوقه ندارند. آنها گفتند: ما آذوقه نداریم؛ اما سوپر مارکتهای خود شهر که مال مردم است و آنها در مغازهها را بسته و رفتهاند، یک چیزهایی دارد و بعضیها میگویند برویم از اینها استفاده کنیم تا از گرسنگی رها شویم؛ لکن ما حاضر نیستیم؛ …